Monday, July 22, 2002

دیشب رفتیم سینما با خانواده اون هم چه فیلمی... واقعا افتضاح بود. آب گوشتی کامل. حدث بزنید کدوم فیلم... آفرین " نان و عشقو موتور 1000 " فقط یه عباس Elvis تو فیلم داشت که حداقل تیپش بد نبود. ولی شدیدا تمنا دارد به دیدن فیلم مطروحه نروید که فقط وقت و از اون مهمتر پول عزیزتون رو دور می ریزید.

امروز بعد از مدتها از کلاس خبری نبود و ما خونه موندیم. خالصه امروز فرصتی شد تا یک دل سیر روزنامه و مجله بخونیم. البته مدت نچندان کمی رو هم پای رایانه شخصی صرف کنیم. حالا هم در خدمت شما همستیم.

والله من هنوز یاد نگرفتم چطور عکس به این صفحه اضافه کنم اگر یه بنده خوب خدا به ما یاد بده دعا گو می شیم.

Sunday, July 21, 2002

آقا امروز خیلی همه زندگی من قاطی پاتی بود و خیلی خسته شدم. برعکس جمعه که واقعا حال داد. و اما ماجرای امروز اینکه والله ما یک درسی داریم به اسم آزمایشگاه مدار منطقی و همین بس که سر و کارمون با IC ، مقاومت و هزار کوفت دیگه است. هر هفته یک جلسه 3 ساعته هم داریم که به همچ جا نمی رسه. امروز هم رفته بودیم اضافه کاری یک 3 ساعتی هم الاف بودیم و هیچ کاری نکردیم. خلاصه بگم مرده شوره این درس رو ببره. اگر همین الان استادش به من یک D بده دیگه سر کلاسش نمی رم.
اما فکر کنم بهتره قبل از ابنکه واقعا وارده weblog نویسی بشم یک مطالبی رو بگم.
اول: به دیکته لغات و جمله بندیهای من گیر ندین چون حال و حوصله دو بار خوندن و اصلاح کردن رو اصلا ندارم.
دوم: خواهشن هر چی اینجا خوندین به دل نگیرین
سوم: الان چیزه دیگه ای یادم نمیاد
خدمت دوستان عزیز،
اول عرض شود که این weblog دا من باب کم نیاوردن پیش اصحاب Internet ی و غیر اینترنتی و اصحاب کهف وغیره را انداختیم. برای اسمش هم کلی فکر کردم که مظلومانه باشه و جلب توجه کنه مثل در و پنجره و دروازه که قبلا اشغال شده اند.