Wednesday, July 04, 2007

How serious is it for her?

بی‌ربط: خوشحال باشم یا ناراحت که نوشته‌ی قبلیم رو پست نکردم؟ خوشحال از اینکه پستش نکردم، تا الان بیام و ببینم که تمامش الکی بوده؟ یا ناراحت باشم از اینکه می‌بینم اینقدر نوشته‌ام از واقعت دور شده که ارزش پست کردن نداره؟

با ربط: حتماً ارزشش رو داره. چون اگه نداشته‌باشه اصول شخصیم در زندگیم رو برای هیچی گذاشتم کنار. اون وقته که خیلی خواهم سوخت، خیلی‌ها هم از این جریان خوشحال خواهند شد. البته بعد از مدتی ‌دوباره بر می‌گردم به همون اصول ولی زمان خواهد برد.

خنثی: در زندگی کارهایی رو انجام می‌دم که شاید اشتباه باشن ولی به دلایلی برای من جواب می‌دن به همین خاطر هم از انجام دادنشون راضیم. ولیک وقتهایی که می‌بینی علایق شخصیت برای یکی دیگه اشکال ایجاد می‌کنه، اون وقت یا خودت رو ترجیح می‌دی و به کارت ادامه، یا اینکه اونطرف اونقدر برات ارزش داره که شاید سعی کنی یک کمی کوتاه بیای. دومی کار راحتی نیست.

Sunday, July 01, 2007

Shattered

دوستداری بدونی چی فکر می‌کنم؟ دارم به این فکر می‌کنم که تو چی دوست داری.

می‌دونی سوالم چیه؟ چرا بعضی آدم‌ها نمی‌تونن یک سری واقعیات رو بپذیرن؟

فکر کردن به یک پایانِ رومانتیک به اندازه‌ی یک پایانِ دارماتیک احتمال سکته رو بالا می‌بره.

وقتی یک عده‌ای فکر می‌کنن که داری همه چی رو شوخی می‌گیری و چیزی برات اهمیت نداره، بهتره کاری نکنی که ظنشون به یقین تبدیل دشه.

تصیمیم به انجام یک کار جدید تنها وقتی گرفته می‌شه که دیگر وقتی برای انجامش وجود نداره.

بهتره هر موقع که می‌خوای با اطمینان قولی بدهی قبلاً با بانک چک کنی شاید اونها با همان اطمینانی که قول می‌دهند قولشان را هم فراموش می‌کنند.

تا وقتی موبایل جدیدت رو نخریدی همیشه up to date‌ ترین موبایل ماله تو هست. چون امروز که موبایلت رو خریدی فردا Ericsson S500 با بازار میاد و حسابی حالت گرفته می‌شه. حالا فکرش رو بکن توی زمستون موبایل بخری و بعدش iPhone بیاد!