تازگی روزها عین برق میگذرن. نمیدونم این خوبه یا بده ولی فعلاً واقعیت همینه. از روز یکشنبه که میام سر کار خیالم راحته که هفته تموم شده و دارم برای آخر هفته خوشحالی میکنم. تنها ایرادی که داره اینه که تعطیلی هم زود میگذره. به هر حال از امروز دیگه رسماً این هفته هم تموم شد. تا ببینیم خدا برای هفتهی دیگه چی میخواد.
Tuesday, August 28, 2007
Life is not as cool as it could be
Sunday, August 26, 2007
Love Me Or Leave Me
به علت اسبابکشی این هفته حسابی گرفتار بودم. بالاخره اینجا هم یک خونه زندگی پیدا شد. البته که مثل تمام وقتهایی که دور و بر خانواده نباشی، تنهایی هم هست ولی خوب اینم برای خودش عالمی داره دیگه.
اما ایندفعه یک فرقهایی هم با دفعه یا دفعههای پیش داشت. اونم اینکه اینبار باید خرید خونه هم میکردم. یعنی تقریباً جاهاز و جاهازکشی دیگه... از یخچال و گاز تا رو تختی و بالش!!!!
وسط تمام این خریدهای روتین، یکی از این مبل راحتی باحالا خریدم که خیلی راضیم! از همونا که جلوی پاش میاد بالا و اونقدر بزرگ هم هست که بتونم روش چهارزانو بشینم. من که اسمش رو بلد نبودم ولی اینجا بهش میگن:recliner دیگه والله من بیل میرم که اسمش همینه یا نه...
خوب اینم یک فاز دیگه از زندگی، ببینیم این یکی چند وقت قراره طول بکشه.
Subscribe to:
Posts (Atom)