
بخاطرعشق سرباز بعد از اين
يکنفر از من خواست راجع به عشق واقعي هم بنويسم... خوب من هم به احترام اين دوست سعي کردم مطلب اين دفعه رو در مورد عشق بنويسم... امّا مسأله اينه که بعد از يک کم فکر کردن متوجه شدم خودم هم با اين موضوع مشکل دارم... ولي در هر صورت تصميم گرفتم نظراتم رو بنويسم...
راستش ميخواستم راجع به دو تا واژه صحبت کنم... اوليش عشق و دومي دوست داشتن... ميدونين اين دو تا در واقع نبايد خيلي با هم فرق کنن ولي خوب اين روزها معنيشون زمين تا آسمون متفاوته...
اون چيزي که من از معناي اين دو واژه در حال حاضر فهميدم اينطوري بوده... دوست داشتن يعني يک احساس تعلق خاطر که در طول زمان ايجاد ميشه... و عشق يعني فوران محبت و دوست داشتن که يک مرتبه بروز ميکنه... مثل سيندرلا يا چميدونم هزار تا قصه خوشگل و بقول معروف Happy ending...
همين جا بايد يک مطلب رو بگم و اون اينکه من فکر ميکنم چيزي که ما امروز عنوان عشق روش ميگذاريم بيشترعادته تا دوست داشتن. لااقل خيلي از احساساتمون اينطوريه... مثلاً تا دوبار با يکنفر توي يک روز مشخص تلفني صحبت کرديم و روز سوم دلمون شروع کرد به تاپ تاپ کردن فکر ميکنيم ديگه به سلامتي بعله... بعدش هم هر چيز کوچيک رو ازش برداشتهاي دلخواه خودمون رو ميکنيم و هر روز بيشتر و بيشتر فکر و ذهنيت خودمون رو تقويت ميکنيم... و اگر خداي نکرده يک موقع برخلاف انتظارمون اتفاقي بيوفته... بيچاره و افسره و فرسوده و پنچر... از همه عالم و آدم هم متنفر ميشيم و بقول يارو گفتن چي...؟ ميزنيم توي خاکي... پس بگذاريد اينطوري بگم که اولين قدم اينه که ما بتونيم بين عشق و عادت فرق بگذاريم... که البته کار خيلي سختي هم هست...
حالا چند تا از راههايي که ميشه عشق و از عادت تفکيک کرد رو هم بگم که اين بحث تموم بشه... اول سعي نکنيم هيچ کاري توي رابطه ما بصورت عادت در بياد... چه کارهاي کوچيک چه بزرگ... از رسوندن طرف با ماشين گرفته تا کادو خريدن يا حتي گفتن يکسري جمله هاي قشنگ... آخه اين طرز رفتار باعث ميشه آدمها برداشتهايي رو داشته باشن که اغلب صحيح نيست... دوم هم اينکه هيچ وقت سعي نکنين از روي اختلافاتي که دارين با گفتن اين که مهم نيست بپرين و خلاص... سعي کنيد روشون فکر کنيد البته عقلاني و با منطق... چون خيلي وقتها ما بخاطر دلمون پا روي عقلمون ميگذاريم، البته ممکنه بعضي جاها خوب باشه ولي از لحاظ آماري بيشتر وقتها اينطوري نيست... پس روي موارد اختلاف بدون درگيري فکر کنيد . ببينيد واقعاً با وجود اونها عقلتون چي ميگه... خوب ديگه بسه...
تو رو خدا ميبيني ميخواستم راجع به عشق حقيقي بگم به کجا رسيدم... خوب بر گرديم سر موضوع اصلي... فرق عشق حقيقي و غير حقيقي توي معيارهايي هست که موجب بوجود اومدن اون احساس ميشه... اگر معيار دوست داشتن چيزهايي باشن که خودشون زود گذر و يا ازبين رفتني باشن عشقش هم همونطوري ميشه... فرض کنيد معيار زيبايي... خوب حالا اگر فرض هم بکنيم که شما به قيافه طرف هم عادت نکنين مگر چند سال يک نفر جوون ميمونه؟ خوب مسلماً زيبايي با کم رنگ شدن علاقه رو هم کمرنگ ميکنه... به همين استدلال پول يا ثروت، شهرت و حتي بگم بعضي از اخلاقها مثل بزله گويي... اين چيزها براي يک دوست داشتن واقعي پايه و بنيان بشو نيستن... گو اينکه اگر بخواين يک عمر با يکي زندگي کنين تمامشون توي تصميم گيري داراي درصدهاي کاملاً قابل توجهي هستن...
امّا وقتي عشقي رو روي پايه اي از چيزهاي فنا ناپذير توي زندگي و در طي زمان بنا بشه اون وقت باقي ميمونه... هم فکر بودن و هم هدف بودن دوتا از فاکتورهاي خيلي مهمّه... که هر دوتاش با هم بايد خونه مثلاً اگر هر دو نفر از طرقي مالي خوششون بياد ولي يکي بخواد بخاطرش اخلاقيات رو زير پا بگذاره و اون يکي نه خوب نميشه ديگه... و بالعکس... مورد بعدي اينه که بايد اخلاقيات هم به هم بخوره... ببينين اين مطلب به اين سادگي نيست يعني خيلي راحت ميشه با استفاده از يکي دو تا ترفند سر خودمون يا بفيه رو شيره بماليم... مثلاً يکيش همون که گفتم تاکيد روي موارد مشترک و پرهيز از اختلافها... يا گفتن اين جمله که خوب بابا اين که چيزي نيست درست ميشه... راستش خيلي کم ديده شده که اين مورد موفقيت آميز باشه... خلاصه کلام اينکه بايد سعي کرد علاقه رو روي بستري گذاشت که محکم و قابل اعتماد باشه... وگرنه...
آخرش هم بگذاريد بگم که توي رسيدن به يک عشق واقعي اونهايي بردن که از عقلشون بيشتر استفاده کردن... باور کنين اينطوريه... و اينکه رسيدن به اين نتيجه که آيا واقعاً يک عشق حقيقيه يا نه احتياج به زمان مشخصي نداره... ميتونه با دو کلام از نوع درست و حسابي به نتيجه رسيد يا اينکه با يک سال صرف وقت و يا با يک عمر هم بهش نرسيد... تمامش بستگي داره که آدم درست پيش بره... امّا اگر يک وقت به اين نتيجه رسيد که واقعاً آره... ديگه بايد به چسبه به عشقش... چون تازه اين اولِ راهِ... و از اين به بعد خيلي مشکل تر و سخت تره چون شروع يک ارتباط هميشه از نگهداشتنش سخت تره... در هر حال خدا به عاشقها رحم کنه... :)
فعلاً...