Friday, September 14, 2007

Scoobi Doo


روزها گاهی خیلی زود می‌گذرن. با وجود اینکه ممکنه بعدش با خستگی زیاد همراه باشن.

این چند وقت که GITEX‌ بود دقیقاً به همین منوال گذشت. روزهای خوب و هیجان‌انگیز که همراه با خستگی خیلی زیاد بود. در مجموع از این تجربه‌ی جدید خیلی راضیم و می‌دونم اگر سال دیگه نتونم توی نمایشگاه،‌به عنوان شرکت کننده و مسئول، شرکت کنم دلم برای این روزها خیلی تنگ می‌شه.

تمام این جریان نمایشگاه و بودن توی قرفه باعث شد که چیزهای جدیدی رو ببینم و یاد بگیرم.

· تواناییهام رو توی یک شاخه‌ی جدید امتحان کردم که خوشبختانه نتیجه‌ی خوبی داشت و امیدوار کننده بود.

· با آدمهای جدیدی که همگی خیلی جالب بودن آشنا شدم. کسانی که شاید توی روال عادی زندگی هرگز باهاشون برخورد نمی‌کردم.

· در مورد مردم و اجتماع هم خیلی تجربه‌های جدید پیدا کردم که امیدوارم بتونم سر فرصت همه‌اش رو بنویسم.

متاسفانه مشکل اینه که وقتی حجم مطلب برای نوشتن زیاد می‌شه می‌دونم که کسی حوصله‌ی خوندنش رو نداره بنابراین همیشه توی اینکه آیا واقعاً باید بنویسمش یا نه شک می‌کنم. به هر حال این چند روز هم گذشت و دوباره روز از نو و روزی از نو.

زندگیه عادی به تمام روزمرگی‌ات سلام!!!! دلم برای میز،‌تلفن، مانیتور و بچه‌های دفتر تنگ شده. برای رئیس بازی و دستور دادن و با مشتری سر و کله زدن! اینها هم لطف خودش رو داره دیگه.