Thursday, April 17, 2008

David Cook AGAIN

بازم David Cook و یک کار عالیه دیگه. من که تا فایلو دانلود می‌کنم فوری می‌زنم بببینم اجرای این هفته‌اش چیه.

و این هفته هم از mariah carey یک آهنگ با تنظیم خودش خونده که واقعاً شاهکاره. متاسفانه اجرای اصلی آهنگ رو نداشتم که بگذارم مقایسه کنین ولی فکر نکنم پیدا کردنش کار سختی باشه.

به هر حال اجرای این هفته رو اینجا گذاشتم که بگیرین و ببینین.

عزت همگی مزید.

Wednesday, April 16, 2008

Damn

ببین دیگه آخه این نمی‌شه که. حالا قبلی هیچی این یکی رو چکار کنیم؟ این هفته انگار هفته‌ی خبرهای چندش‌آوره. اول اون مردک که حامله شده حالا هم این پدر دختر.

این یکی دیگه توی کت من نمی‌ره. طرف ۷ ساله با دخترش رابطه‌ی جنسی داره!!! اونش به درک از همدیگه ۲ تا بچه هم دارن!!! بخدا این ایراد داره. تازه پر رو پر رو اومدن انتظار همدردی و حمایت عمومی هم دارن.

نمی‌شه دیگه این خیلی زیاده‌رویه. معنی نداره. بابا درک به دین و ایمان و خدا و پبغمبر، اختلال ژنتیکیه این بچه‌ها چی. شانس آوردن سالم هستن. ولی تصور کن، بچه نمی‌دونه بگه بابا یا بابا بزرگ. دختره نمی‌دونه بگه بابا یا شوهر!!! البته با یک کمی اغماض همه به اون مردک می‌تونن بگن بابا دیگه برای همشون هم صدق می‌کنه.

مغزم سوت می‌کشه به خدا. بابا این جریان مثل ارتباط داشتن خواهر برادر می‌مونه. آدم به دختر‌خاله پسرخاله‌اش هم بدش میاد به این دید نگاه کنه. یا حداقل من اینطورم دیگه تصور کن. تو باسن بچه رو شستی! شیرش دادی زنی پشتش تا عاروق بزنه بعد می‌ری باهاش می‌خوابی؟ از بس کارش احمقانه‌است به دید من، نوشتنم شده مثل حرف زدن حسنی!!!

به نطر من که همش تقصیر اون مردکه. توی بابای طرفی، جای باباشم نه خود باباشی مثلاً عقل تو باید برسه که واضحاً نمی‌رسه. دیگه فرق ما ها با حیوانات چیه یواش یواش داره یادم می‌ره.

چی بگم والله آدم می‌مونه. خدا آخر عاقبتومن رو بخیر کنه.

ضمناً اعلام می‌شه خبر رو اینجا دیدم و اصلش هم از اینجاست.

Monday, April 14, 2008

Messed Up World

آقا دنیا دیگه کاملاً قاطی پاتی شده. خبر این آقاهه که حامله شده رو فکر کنم تا حالا دیگه همه شندین. ولی بازم نتونستم که راجع بهش هیچی ننویسم.

شخصاً با این جریان مشکلی ندارم و به نظرم با این تفاصیلی که هر روز بچه‌ها تغییر جنسیت می‌دن تا چند سال دیگه از این نمونه‌ها زیاد اتفاق بیوفته و کاملاً‌هم عادی بشه.

ولی با وجود این اعتقادات، دیدن این مردک با اون شکمش و احوالاتش توی جلسه‌ی سونوگرافی واقعاً حالت بدی داشت برام. آخه دیگه این یک کمی زیادی غیرمتعارفه و هنوز جا داره تا جا بیوفته.

همیشه، برای من حداقل، دیدن یک خانوم باردار واقعاً ‌جذاب بود. فقط چون یک جورایی ابراز احساسات آقایون در این مورد خانوم‌ها رو معذب می‌کنه همیشه جلوی خودم رو گرفتم که خیلی این احساسم رو نشون ندم. ولی به نظر من خانوم‌ها وقتی باردار می‌شن خیلی جذاب‌تر، دوست‌داشتنی‌تر و یک جورایی ناز‌تر میشن. و برخلاف خیلی‌ها توی چشم من تمام تغییرات فیزیکیشون نه تنها به زیباییشون لطمه نمی‌زنه بلکه بهش کمک هم می‌کنه.

ولی خدا این مردک رو نبخشه، تمام اون تصاویر قشنگ زد و برام داغون کرد.

به هر حال وقتی این‌طوری برای اون‌ها داره جواب می‌ده به بقیه هیچ ربطی نداره. مهم اینه که ایشالله این دو‌ تا که دارن به آرزوشون می‌رسن واقعاً یک آدم درست تحویل این دنیا بدن که مهم‌ترین چیز همونه و بقیه‌اش که این بچه چجوری و کجا و از چه طریقی به دنیا اومده دارای کمترین اهمیته.

برای اطلاعات بیشتر در ایم مورد برین اینجا.

Sunday, April 13, 2008

Warlords

می‌پرسه که چرا اینا رو توی وبلاگت نمی‌گذاری؟
می‌گم نمی‌شه اینا مال وبلاگ نیست، بینه من و تو!

حالا دیالوگ بالا که فقط در مورد چند خط نوشته‌ی ناقابل بود. ولی کلاً در زندگی فکر کنم مصادیقش زیاد گیر میاد.

باید قبول کنیم که توی زندگی‌های امروزی دیگه از اون مردسالاری‌های قدیمی خبری نیست (حداقل تعدادشون به میزان قابل توجهی کاهش پیدا کرده). شاید به عبارت دیگه‌ای (بقول خودش) توی این دوره تفاوت‌های مرد و زن حتی از نظر رفتاری هم کم شده. یعنی مردها (پسرها) دیگه اون موجودات خشن و داش‌مشتی و گرده‌بگیر قدیم‌ نیستن. نمونه‌اش بابا الان چند درصد آقایون ابروشون رو بر می‌دارن؟ از خونه که میان بیرون ۱ ساعت با موهاشون ور می‌رن، کرم زد‌آفتاب می‌زنن و هزارتا کار دیگه که هیچ کدومش هم بد نیست فقط توی قاموس مردونگی نبوده.

به همین نسبت هم خانوم‌ها توی جامعه جلو اومدن. بیشتر از ما آقایون تحصیل می‌کنن، اگر نه بیشتر به اندازه‌ی ما کار می‌کنن و تا حد بسیار خوبی توی وقایع اجتماعی حضور و طبعاً نظر و عقیده دارن. و در نتیجه دیگه اون موجوداتی نیستن که قدیم‌ها آشپزخونه صداشون می‌کردن (اعلام میشه که همیشه استثنا وجود داره هنوزم از دسته‌ی آشپزخونه توی دخترای ایرانی زیاد پیدا می‌شه).

با توجه به توضیحات بالا، این روز‌ها خانوم‌ها و آقایون کارهایی انجام می‌دن که قدیم‌ها نمی‌کردن. شما از ساده‌ترینش مثل کمک کردن توی آشپزخونه بگیرین بیرن تا هر جایی که دلتون می‌خواد. در صد اشتراک آقایون توی این موارد هم بر می‌گرده به میزان فاصله‌شون از اون قاموس مردونگی. این در صد هم به کاملاً شخصیه و ربطی به کسی هم نداره.

امّا یکی از مشاهدات من می‌گه که، از اونجا که فاصله گرفتن از میزان مردونگی برای آقایون افت داره (نه اینکه خودشون دوس ندارن بلکه به علت دید جامعه، تربیت و هزارتا دیل دیگه) ولی در عوض خانوم‌ها هر چی بیشتر ثابت کنن که مردشون فاصله‌ی زیادتری با میزان داره یک پیروزی (منظورم احساس خوبی داشتنه حالا شاید احساس پیروزی خیلی درست نباشه) براشون محسوب می‌شه همیشه بین این دو یک جنگ احمقانه جریان داره.

خانوم‌ها سعی می‌کنن در ملاء عام این خواص آقایونشون رو نمایش بدن و آقایون هم از اینکه اون شخصیت نرم و غیرمردونه (شما بخونین زن‌ذلیل ولی عبارت درستی نیست، کسانی که با عشق توی خانواده‌شون هستن اینو می‌فهمن که زن‌ذلیلی و مردذلیلی وقتی عشق توی رابطه هست معنایی نداره) برای بقیه رو بشه خوششون نمیاد.

اتفاقی که به طبع این جریان می‌افته اینه که در انظار عمومی خانوم‌ها انتظار همون رفتاری رو از آقایونشون دارن که در خلوت خونه می‌بینن (گاهی هم روغنش رو توی جمع زیاد هم می‌کنن) و آقایون هم یک دفعه توی جمع رفتارشون از این رو به اون رو می‌شه و برعکس اون چیزی می‌شن که توی خونه هستن.

این مشکل به نظر من اگر دو طرف بخوان، راه‌حل ساده‌ای داره (منظورم راه‌حلیه که نه سیخ بسوزه نه کباب نه اینکه یکی بالاخره کوتاه بیاد چون چاره‌ای نیست). اونم اینه که دو طرف به یک تفاهم مشترک برسن. اینکه خانوم‌ها بپذیرن که جامعه و آقایون راه دارن که به ایده‌آل برسن. بنابراین احترام گذاشتن به بعضی اعتقادات و رسوم (هر چند هم خیلی درست نباشن) اگر لطمه‌ای بهشون نمی‌رسونه و همسرشون رو هم خوشحال می‌کنه در شرایطی اشکال نداره. حالا اگر وقتی مهمونه رو در واسی دار داشتین و آقاتون و صدا نکردین که پاشو ظرف‌ها رو بشور اشکال نداره (خدتون هم نشورین بگذارین مهمون که رفت آقا رو خفت کنین بشوره). یا اینکه اگر همسرتون کمکی توی خونه می‌کنه که خیلی مردونه نیست نیازی نیست که تمام دوستاتون ازش خبر داشته‌باشن.

ایضلا رجال محترم حواسشون باشه که خودتون رو به همسر و زندگی بی‌خیال و بی‌توجه و بی‌علاقه نشون دادن ( مثلاً یک تیر بگین ما خوشبخت بودیم حالا بیچاره شدیم. همه‌ون می دونیم ما بیشتر به خانوم‌هامون احتیاج داریم تا اونا به ما) راهی برای نشون دادنه مرد بودن نیست. اگر از خانومتون جلوی رفقاتون تعریف و تشکر کنین، یا اینکه حتی اگر دوست داره یک کمی قربون صدقه‌ش برین و لوسش کنین هیچ اتفاقی نمی‌افته. اگر خانومتون داره کاری انجام می‌ده و شما می‌تونین کمکش کنین قبل ازاینکه به شما بگه، حتما این کار رو بکنین. هم برای مردونگیتون خوبه هم همسرتون رو خوشحال می‌کنه.

خلاصه اینکه توی خونه برای خودتون هر جوری که می‌خواین باشین به کسی هم ربطی نداره. ولی معمولاً برای هر طرف مهمه که وجه‌اش جلوی بقیه چجوریه، سعی کنین که به علایق و افکار همدیگه توی این زمینه هم احترام بگذارین و برای صورت بیرونیه رابطه هم به یک تفاهمی برسین.

والسلام و علیکم و رحمت الله.