از وقتی اومدم اینجا تقریباً با تمام گروههای سنی اینجا یک ارتباطی داشتم. و جالبش این بوده که تا به امروز، با گروهی که راحتتر از بقیه ارتباط کردم همین اکیپ پسرخاله بوده. البته سوء تفاهم نشه، این اکیپی که خدمتتون عرض شد شامل چندین فروند مرد در دههی چهارم زندگیشونه.
از خصوصیات اعضا گروه اشاره به حداقل وزن حدود ۱۰۰، داشتن سر و همسر، عهد و عیال و چند راس نونخور، بعلاوهی کار و بار مناسب و در آمد خوبه که بهشون اجازه میده خانواده رو برای مسافرت سالی چند ماه پرتاب کنن اینور اونور دنیا. دلیل اینکه خودشون هم نمیرن اینه که هنوز پاسپورت ایرانی دارن و به عبارت صحیحتر جایی راهشون نمیدن.
وقتی با این جماعت خدا میرم بیرون درست انگاری با برو بچز ایران و رفقای هم سن و سال خودمون دارم وقت میگذرونم. باحالن آقا، عین دورهی دیونگی خودمون، این آقایون همگی عاقل و بالغ هم تا نصف شب تو خیابونن و خلاف سنگینشون اینه که توی کافیشاپ قلیون بکشن، کاری که در زمان حضور خانومها فقط هفتهای یکبار اجازه دارن انجام بدن، البته اونم با اجازه!
میرن ماشینسواری تو بیابون، میرن غواصی، میرن مسافرتِ یکی دو روزه خلاصه حالی میکنن مبسوط! خوبیشم اینه که چون همه برو بچز قدیمی و باحالن دنبال سوسول بازی نیست، دقیقاً چیزی که من رو از نسل جوونتر اینجا درو میکنه. همیشه جای چرک و ارزون شام و ناهار میخورن، هرجایی خوابیدن، هر جایی نشستن و هر چی پوشیدن براشون مهم نیست. تنها چیزی که اهمیت داره اینه که جمع حسابی جمع باشه و بتونن راجع به سرگرمیشون یعنی آکواریوم و ماهی اختلاط کنن.
شاید همین کارا هست که هنوز خیلی از سنشون سرحالتر نگهشون داشته؟