Thursday, October 25, 2007

How Sleepy I Am!!!

انسانهای خلاق معمولاً موجودات کمیابی هستند. برای همین هم وقتی یکی از اینطور آدمها در جایی پیدا می‌شه حسابی مورد توجه قرار می‌گیره.

آدمهای خلاق راه‌حلهای متعدد و جذاب برای حل کردنِ موضوعات مختلف دارن. وقتی در کنارشون هستی از این همه ایده واقعاً شگفت‌زده می‌شی و یک جواریی حال می‌کنی که ای‌ول به این همه استعداد.

در اینکه خلاقیت چیز بسیار مفید و بدرد بخوریه هیچ‌کس شکی نداره. اصولاً هم داشتن خلاقیت از نداشتنش خیلی بهتره. امّا آدمهای خلاق هم الزاماً آدم‌های راحت و آسونی نیستن.

به عنوان نمونه، اینطور آدمها معمولاً بیشتر تئوریک هستن. یعنی بیشتر اهل حرف زدن هستن تا عمل کردن. بنابراین اگر ۳ تا از این آدمها رو با هم توی یک گروهی بگذاری تنها کاری می‌کنن اینه که حرف می‌زنن بعدم خسته می‌شن و می‌گذارن می‌رن!!!

بعضی وقتها هم که همین خلاقیت بلای جون می‌شه. یعنی طرف یک فکری به ذهنش می‌رسه و شروع هم می‌کنه به کار کردن یک دفعه یک چیز دیگه به ذهنش می‌رسه که فکر می‌کنه از اولی بهتر بوده. پس می‌ره سراغ دومی.همین بلا سر دومی هم می‌یاد و می‌رسه به سومی، بعدش چهارمی و الی آخر.

این آدمها، بخصوص، خیلی زود از همه چیز خسته می‌شن. شاید به خاطر اینکه همش دنبال یک چیزی می‌گردن که این حس خلافیت رو توشون ارضاء کنه. به هر حال منظور اینه که نمی‌شه خیلی روشون حساب کرد. چون هر آینه ممکنه که همه چی رو ول کنن و برن سراغ یک کار دیگه.

و امّا مهمترین مطلب در این خصوص اینه که تمام این حرفهای بالا رو آدمهایی می‌زنن که خودشون از خلاقیت ذره‌ای در زندگی بهره‌ای نبردن! و این چیزهایی هم که می‌گن همش از روی حسادت به آدمهای خلاقه!!!

Sunday, October 21, 2007

Welcome Back


رفتم و برگشتم. تعطیلات معمولاً خیلی زودتر از روزهای عادی تموم می‌شن. بخصوص اگر جایی باشی که بهت خوش بگذره.

تمام کارهایی رو که می‌خواستم انجام بدم رو که نتونستم بکنم. خیلی‌هایی که می‌خواستم ببینم رو هم نتونستم ببینم. به هرحال سفر کوتاه و فامیل‌بازی این مشکلات رو هم داره. ولی باز هم خیلی خوب بود. یک جاهایی بود که حتماً باید می‌رفتم و رفتم. البته تنهای این ور اونور رفتن شاید خیلی خوش نباشه اما غنیمته.

عروسی هم که بطور اتفاقی با اومدن من همزمان شده بود خیلی خوب بود. به هر دوتاشون تبریک می‌گم و براشون بهترین آرزوها رو دارم. ایشالله که خوش‌بخت باشن.

جای خیلی‌ها این بار خالی بود. امیدوارم همشون رو دفعه‌های دیگه ببینم و هیچ جای خالی نباشه.

همیشه وقتی ملت از اینجا می‌رن ایران چمدوناشون پره، مال من برعکسه وقتی از ایران میام داره سر ریز می‌کنه.

اینبار رفتنه، هم هواپیما خیلی پر بود هم ۱ ساعت تاخیر داشت. برگشتنه بهتر بود چون تو هواپیما کسی کنارم نبود. ولی تاخیر ۱ ساعته پا بر جا بود. بعلاوه وقتی رسیدیم اینجا معلوم نبود چه خبر بود که اسباب‌ها ۱:۳۰ طول کشید تا بیاد. تمام وقتم اون خانومه هی پشت بلندگو داشت معذرت خواهی می‌کرد ولی معذرت‌خواهی اون که برای ما ساک و چمدون نمی‌شد که!!!

عکسهای سفر رو توی facebook و orkut گذاشتم. اگه خواستین سر بهشون بزنین.