Sunday, May 06, 2007

Victor

اینم یک ترجمه‌ی نه چندان مناسب از شعری از ویکتور هوگو:

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی ××× و اگر هستی کسی هم به تو عشق بورزد،

و اگر اینطور نیست، تنهائیت کوتاه باشد ××× و پس از تنهائیت نفرت از کسی نیابی.

آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد ××× بدانی که چگونه به دور از نامیدی زندگی کنی.

برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته‌باشی ××× از جمله دوستان بد و ناپایدار،

برخی نادوست و برخی دوستدار، ××× که دستکم یکی در میانشان

بی‌تردید مورد اعتمادت باشد.

و چون زندگی بدین‌گونه است، ××× برایت امیدوارم که دشمن نیز داشته‌باشی،

نه کم نه زیاد، درست به اندازه ××× تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،

که دستکم یکی از اعتراض‌هایش به‌حق باشد ××× تا که زیاده به خودت غره نشوی.

و نیز آرزمندم مفیده فایده باشی ××× نه خیلی غیر ضروری،

تا در لحظات سخت، ××× وقتی دیگر چیزی باقی نمانده‌است

همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگهدارد. ××× همچنین برایت آرزو مند که صبور باشی

نه با کسانی که اشتباهات کوچک می‌کنند ××× چون این کارِ ساده‌ای است،

بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران‌ناپذیر می‌کنند ××× و با به کاربردن درست صبوریت برای دیگران نمونه‌باشی.

و امیدوارم اگر جوان هستی ××× خیلی به تعجیل بالغ نشوی

و اگر بالغی به جوان‌نمایی اصرار نورزی. ××× و اگر پیری، تسلیم نا‌امیدی نشوی

چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد ××× ولازم است بگذاریم در ما جریان یابد.

امیدوارم سگی را نوازش کنی، ××× به پرنده‌ای دانه بدهی، و به آواز یک سهره گوش کنی

وقتی که آواز سحرگاهیش را سر می‌دهد ×××چرا که به این طریق

احساس زیبایی خواهی یافت به رایگان.

امیدوارم که دانه‌ای هم بر خاک بیفشانی ××× هر چند خرده باشد.

و با روئیدنش همراه شوی ××× تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.

بعلاوه آرزمندم که پول داشته‌باشی ××× زیرا در عمل به آن نیازمندی

و برای اینکه سالی یکبار ××× پولت را جلوی رویت بگذاری و بگویی: این مال من است

و در پایان اگر مرد باشی آرزومندم زن خوبی داشته باشی ××× و اگر زنی شوهر خوبی داشته باشی

که اگر فردا خسته باشید یا پس فردا شادمان ××× باز از عشق حرف برانید و از نو اغاز کنید

اگر همه‌ی اینها که گفتم فراهم شد ××× دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم!

No comments: