Sunday, June 03, 2007

Coba Cabana

پس ملت بدانید و آگاه باشد که ما همچنان سنگ‌پا به جگرمان سایش می‌شود! دلمان به روده‌مان مالش می‌رود و مغزمان به بصل‌النخاع‌مان بکذا.

فلذا نمی‌دانیم به ساز کدام برقصیم! بنابراین می‌رویم به دیسکوی کوبایی‌ها، سالسا و dirty dancing تماشا می‌کنیم از دور! دست هم نمی‌زنیم چون به ما گفته‌شده که هر دیدنی که دست زدنی نیست! و بسی کف می‌کنیم از نساء مکرمه (اقل الله لباسهن، مضمون: خداوند از وسعت لباسهایشان بکاهد) که قر می‌دهند اووووف و رجال بلند بختی که اینچنین نساء را handle می‌کنند سلحشوروار (transfer الله شانسکم لنا، مضمون: پروردگار شانس آنها را به ما بدهد).

آخرش هم چون آمپرمان می‌چسبد، برای اینکه رادیاتمان خنک شود و موتورمان یاتاقان نزند و قیریپاج نکند، باالبسه‌ی پلو خوریمان ساعته نیمه‌شب می‌پریم در استخر به دفعات.

بعد، شفق زده می‌خوابیم تا شاید جبران مافات بشود. اما آخرش هم کله‌مان روی مُتکا نرفته دوباره همان آش می‌شود و همان کاسه. می‌گویید چه کنیم حالا؟

No comments: