Tuesday, February 19, 2008

Just for the fun of it

خوب، خوب، خوب..

اول – از اونایی که توی این مدت حالم و پرسیدن ممنون و متشکر باید بگم که اینکه آدم بفهمه دوستاش هنوز یادش هستن خیلی لذت بخشه.

دوم – نگران نباشین دیگه هر چی بود تموم شد. تقریباً ۱۰ روزی بی‌خوابیه کامل و یک کمی چاشنیه کار زیاد و آخرش هم مقداری غش و پس‌افتادن با وجود تمام هیجانی (بخونین عذاب) که داشت گذشت. خوشبختانه (نمی‌دونمواقعاً خوشبختانه یا چی) هنوز سالمم و دیگه دیشت یک ۶-۷ ساعت خوابیم که حسابی چسبید. تصمیم بر این شد که فعلا بزنیم به طبل بی‌عاری که آن هم عالمی داره.

سوم – کمی کارها پیش رفته، بعد از یک کمی مرخصی از امور روزانه و فراهم شدن چندتا مقدمات جزئیه دیگه باید بیوفتم دنبال کارهای خونه و این چیزا.

چهارم – مرخصی برای عید هم ردیف شد و ایشالله برای چند روزی می‌رم ایران که سال تحویل اونجا باشم. البته که می‌دونی قرارمون این نبود ولی عیب نداره. رفیق دکتر هم داره میاد و بعد از یک سالی می‌بینمش!!!

پنجم- جریان گرفتاریه من توی دستشویه ساختمون دفتر که برای خودش پستیه و بعداً مفصل تعریف می‌کنم براتون.

No comments: