Thursday, June 01, 2006

اینهم از لندن. رفتیم و برگشتیم و هیچی به هیچی! فقط خستگی و سرماخوردگیش برام موند. اما قولی که داده بودم بابت گذاشتن اون نامه اینجا.


خداییش هر چی این نامه رو می‌خونم می‌بینم که نمی‌شه تغییرش داد و تغییر نداده‌اش رو هم نمی‌تونم اینجا بگذارم! فقط این قسمت آخرش رو عیناً نقل می‌کنم:


" اگر اکنون از این دیار پر هیاهو دوری، اگر با لحظه‌های سختی و بی کسی دست و پنجه نرم می‌کنی، تاب بیار که دلکش داستان آنانکه طعم خدمت او را دارند. ساخته شدن در ورزشگاه سختی‌هاست... « نصیب عاشقان روی دوست، تیر جفاست، نه درّ عطا. سوختن است نه آسودن... آتش است نه آسایش»(ح. عبدالبهاء)"

No comments: