Tuesday, September 04, 2007

You never close your eyes anymore when I kiss your lips

آقا شور می‌زنه مثل چی!!! نه به اون صبح که گفتم امروز بریم با روحیه و اینا، نه به حالا. خدا بخیر کنه.

نمی‌دونم برای چی از همون صبح این ضرب‌المثله افتاده تو ذهنم: ما سه تن کردیم کار خویش را! نوبت توست بجنبان ریش را!

بعد از این همه سال دوباره کار کردن با نوجونها باید کار سختی باشه! اونم اینجا که با فرهنگ و اجتماع و روابط بچه‌هاش با هم آشنایی زیادی ندارم. فقط به این امیدم که خودش کمک می‌کنه!

شوخی شوخی ۴ روز دیگه نمایشگاه شروع می‌شه و باید از صبح برم اونجا! خوبیش اینه ۴ روز بیشتر نیست. امیدوارم تجربه‌ی قشنگی باشه و البته نتیجه‌ی خوبی هم داشته‌باشه.

No comments: