آقا من نمیفهمم که این چه صیغهایه که در روی پاشنه نباید بچرخه؟ بخدا از همون موفع که گفته اعصاب ندارم دیگه!!!
قضیه اینه که خودت رو برای یک چیزی آماده میکنی خیلی هم پیش خودت کیف و حال و برنامهریزی و اینا بعداً یکهویی همچین میخوره توی پرت که ۱۶ تا چرخ میخوری تا برسی به زمین.
اگه از اول میگفتن داداشِ من شما بشین سر جات، کارت هم به این کارا نباشه. برای خودت هم الکی فکر نکن، من هم تکلیف خودم و میفهمیدم. حالا بعد این همه مدت... آخه اینم داستانه در آوردین؟
بعداً میگین برو آبانار بخود خونت تمیز شه. به خودتم فشار نیار همین ۴تا نخ مو هم که معلوم نیست دادی با چه کلکی رو اون کلت سوار کردن میریزه میشی آقای پتیول(حالا یادم نیست اصلاً این یارو مو داشت یا نداشت. همیشه سگش معروفتر از خودش بود.)!!!
به هر حال این رسمش نبود. از ما هم گفتن. دیگه خود دانی. اگه هم یک بلایی چیزی سر ما اومد میندازم گردنت که تا آخر عمر خواب راحت نداشته باشی.
به شما هم بگم اگر فکر کردین از این پست سر و تهی در میاد زهی خیال باطل!!!
نکات بیربط:
۱. آن کس که به عدم پرتاب شد جاش خیلی از من و شما بهتره پس من بیشتر براش خوشحالم و بیشترترش برای بازماندههاش ناراحت. خدا صبرشون بده و روح خودش شاد باشه.
۲. یک ۴ روز تعطیلیه احمقانه رو نمیدونم چکارش کنم. نه جایی میشه رفت، نه اینجا تنهایی حال میده. ببینم خدا چی میخواد.
۳. اینم که میخواستم اینجا بگم رو نمینویسم. چون دیدم پستی میشه برای خودش.
No comments:
Post a Comment