Thursday, January 24, 2008

Speechless

دیدی بعضی وقت‌ها یک چیزی می‌خوای بگی ولی نمی‌تونی. یعنی می‌دونی چی می‌خوایی ولی انگاری جمله‌ی درست یا کلمات درستش و پیدا نمی‌کنی!!!

این احساسه یک جورایی برام همیشه هم قشنگ بوده هم اعصاب خورد کن. قشنگ بخاطر اینکه توی اون لحظه عمراٌ احساساتت قوی‌تر از اون چیزی که هست نمی‌شه و اعصاب خورد کن چون مثل اینکه لکنت گرفته‌باشی هر بدبختی که می‌کشی نمی‌تونی حرف بزنی و به جون کندن می‌افتی.

خوب این چیزا هم پیش یاد دیگه، باید باهاش ساخت. نمی‌دونم آرزو کنم که این اتفاق براتون زیاد بیوفته یا کم، به نظرم بهتره بگم ایشالله به اندازه‌ی کافی توی این موقعیت قرار بگیرین و از شیرینیش لذت ببرین.

عزت همگی مزید

1 comment:

smith said...

Check out or record of cellular no deposit bonuses now 카지노사이트 to try out some of the greatest casinos round