Wednesday, April 09, 2008

Change of Habbits

شاید ده‌ها بار در مورد اینکه آدم‌ها باید عادت کنن که عادت‌هاشون رو عوض کنن و سعی کنن خودشون رو تغییر بدم با آدم‌های مختلف بحث کردم.

وقتی توی بحث هستی و داری با حرارت سخنرانی می‌کنی معمولاً حرف‌های قشنگ قشنگی از دهنت در میاد و بعضاً به مذاق طرف مقابل م خوش میاد و تاییدت می‌کنه و کلی حال می‌کنی.

اما امان از اون روزی که قرار باشه خودت به حرف خودت عمل کنی. یک وقت‌هایی اونقدر سخت می‌شه که باروت نمی‌شه.

حضور شما عارضم که همین چندی پیش طی گفتگو و بحثی این دید منفی من به جریانات جاری زندگی و تاثیراتش و این قصه‌ها بود و آخر سر هم چون دیگه کار به جایی رسید که حرف حساب جواب نداشت ما هم قبول کردیم یک کمکی عینک سیاهمون و در بیاریم و اون سبزه رو بزنیم ببینیم دنیا از اون دید چه جوریه.

والله روز اول خوب بود اونقدر‌ها هم سخت به نظر نمی‌اومد. اما از روز دوم عین این آدم الکلی‌ها که پشه پر می‌زنه بهانه دستشون میاد که برن مست کنن، منم هر اتفاقی می‌افناد انگاری لج کرده بودم شیشه‌ی عینکم و دوباره مشکی کنم.

حالا کاری به این ندارم که این منفی و مثبت بینی درسته، چرنده یا هر چی، مهم برای من اینه که اصولاً از اینی که درگیر چیزی بشم بدم میاد. حالا هر چقدر هم دوست داشته‌باشم اون چیز رو. کلاً فلسفه اینه که آمیزاد باید مختار باشه، حالا اگه هم یک عمری یک کاری رو می‌کنه باید از روی انتخاب خودش باشه.

القصه، این هم چالشی شده این روزها که به قول نماینده‌ی اسبق شورای شهر طهران باید با تلاش پرش کنم. هی باید بر خلاف رویه‌ی همیشگیم عوض اینکه راست برم توی شکم مشکل و بگم: مرده‌شورت و ببرن که کار خرابی کردی به زندگیم!!! حالا باید جون بکنم که نه! فدای این همه خیریت که آوردی برام! اصلا من ژنتیکی می‌خواستم که تو بیای فقط یادم نبود! ببینا حالا من دارم چی می‌کشم با این همه تلاش که این جفنگیات و اول ببافم و بعد هم اونقدر خوب برای خودم تکرار کنم که باورم بشه! خدا صبرم بده.

عرت همگی مزید.

No comments: